header

در چرخه فرآیند محور یاوران هنری انقلاب اسلامی «چفیه» تلاش می کنیم دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم.

امروز: ۱۹-۰۹-۱۴۰۳

4487956_973

خاطره ی یک هنرمند از بانو پروانه معصومی

خانم مریم پوریامین؛ دبیر انجمن قلم و دبیر یازدهمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج ۱۴۰۲ (ادب)؛ در پی درگذشت بانو پروانه معصومی خاطره‌ای از سفر مشترکش با زنده‌یاد منتشر کرد.

شاید بهمن‌ماه سال ۱۳۷۵ بود. گروهی از هنرمندان ایرانی اعم از؛ سینماگران، نویسندگان، نقاشان و یک موسیقی‌دان خانم به دعوت هنرمندان همتای آلمانی عازم مونیخ شدند تا در توتزینگ آلمان دیداری دوستانه داشته باشند.

در این سفر با زنده‌یاد پروانه معصومی و خانم پوران درخشنده و دوستان دیگر همسفر بودم. یکی از برنامه‌های تدارک دیده شده نمایش فیلم‌های سینمایی به بازیگری پروانه معصومی در آمفی‌تئاتر بزرگ شهر مونیخ بود و آن شب قرار بود، ناخدا خورشید به نمایش دربیاید.
فارغ از همه مسائل از هتل حرکت کردیم. وقتی به فضای بیرونی سالن رسیدیم، سر و صدا و همهمه‌ی آدم‌ها عجیب و غریب بود، در بدو ورود نماینده‌ی سفارت به من گفت که بهتر است چادر نداشته باشید؛ چون جان خودت و همراهانت در خطر می‌افتد.
من گفتم: برای خودم نمی‌ترسم، اما به خاطر جان دوستان هنرمندم به سالن نمی‌روم و بیرون ماندم.
زنده‌یاد پروانه معصومی و خانم پوران درخشنده، چند قدم نرفته برگشتند. خانم معصومی شال بزرگ پشمی را که روی روسریش به سر کرده بود برداشت؛ به من داد و گفت: تو نویسنده‌ای دختر! شاید بتونی به ما کمک کنی. چادرم را برداشتم و شال را مانند چادر به سر کردم و در حمله‌ی تخمه‌مرغ باران دیوانگان خودفروخته‌ی بیگانه‌پرست، در حالی که همه‌مان دست‌هایمان را به حالت دفاع از همدیگر بلند کرده بودیم به ردیف اول سالن سینما رسیدیم. قلبمان پر از درد شد و چشم‌های گردمان به اشک نشست. هیچ کدام‌مان نه تردید کردیم و نه کم آوردیم.
من برای اولین بار بود که چند مرد برهنه‌ی کامل را وسط جمعیت در آن سرمای استخوان‌سوز می‌دیدم و زنان برهنه‌ی بی‌سروپا با پرچم شیر و خورشید در وسط سالن فریاد می‌زدند.
وقتی پروانه معصومی به پشت میکروفن رفت، از هر طرف مورد حمله و فحاشی قرار گرفت، او را متهم به همکاری با حکومت دانستند و عکس‌های کم‌حجاب و بی‌حجابش را با تصویرهای بزرگ در دست‌های حقیرشان چرخاندند. خانم معصومی مصمم فریاد زد: من به احترام قوانین کشورم و به خاطر مهربانی مردمم به آب و خاکم وفادارم و این روسری را برنمیدارم؛ چون در ایران زندگی می‌کنم و به قوانینش پایبندم! هرچه گفتند او پاسخ داد و آخر سر هم فیلم ناخداخورشید به نمایش درنیامد!
آن روز زن‌هایی که به نمایندگی از کشورشان به عنوان هنرمند رفته بودند، در مقابل این هجمه ها ایستادند.
امروز زنده‌یاد پروانه معصومی از دنیا رفته است و مردم مهربان گیلان تابوتش را به شانه گذاشتند و رسم مهمان‌نوازی به جا آوردند.
امروز صحنه‌ی هنرمندی امثال ایشان به فرزندان هنردوست ایران به ارث رسیده است. بازیگران جوان ما از حریت او درس بیاموزند و از شجاعتش الگو بردارند.
نام این شیرزن عرصه‌ی فرهنگ و هنر جاودان باد.

مریم پوریامین
دبیر جشنواره ادبیات داستانی بسیج