header

در چرخه فرآیند محور یاوران هنری انقلاب اسلامی «چفیه» تلاش می کنیم دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم.

امروز: ۲۵-۰۶-۱۴۰۳

شهید هنرمند علی اصغر پرواره

زمان شهادت: 1370/04/04

دلم حرفها داشت، حرفها از همان شهیدی که چند سالی بعد از جنگ هم حضورش را حس می کردم.

از او دو پسر و دو دختر باقی مانده که هر کدام درد دلهای فرزند و پدری شان را با قاب تنهایی او می کنند!

اشکشان را فقط چارچوب قاب عکس پدرشان دیده و شنیده است! یزدلی بود و بعد از شهادت هم در همان گلزار شهدای یزدل آرام گرفت.
کمی عقب تر می رویم، به تاریخ ۴۶/۲/۲۰ که می رسیم، در این منطقه خداوند پسری به خانواده مرحوم حسن پرواره داد که نامش را علی اصغر گذاشتند.
این پسر ذوق و قریحه شعر فراوانی داشت. این را میتوان از دفتر شعر به جا مانده از او دید. عشقش به مولایش او را در سن ۱۳ سالگی دانش آموز مدرسه لشکر هشت نجف اشرف کرد.
چون با او که حرفه نانوایی را انتخاب کرده ،بود اتمام حجت شده بود.

وقتی فجر صادق دمید و امامش به نماز فجر ایستاد، به او اقتدا کرد و ظاهر و باطنش به هم پیوست و حیرتی برایش پیش آمد.
او تن را در دنیا و جان را در آخرت می دید . تن، او را به سمت خاک می کشید و جان به سمت سماء!

او رفت تا در مقابل تاریخ بایستد و بگوید: نمی گذاریم عاشورا تکرار شود.
در کربلای ۵، که شیمیایی شد، سن زیادی نداشت.
اما وصیت نامه ای داشت که تا روز شهادتش با او بود.
وصیت نامه اش گر چه مکتوب نبود، اما با عمل خود پایش ایستاده بود.

انفاق کردن، ندادن سوژه به دشمنان، حس میهن دوستی همه و همه در عشقش به انقلاب مشخص شد.

سال ۷۰ هم که حالش کمی دگرگون بود، همه اینها را خودش عمل می کرد. تا اینکه در بیمارستانی در تهران به یاران شهیدش پیوست و پیکرش در گلزار شهدای یزدل آرام گرفت.
روحش شاد.