وقتی می گویند کل ارض کربلا می توان پی برد منطقه حاج عمران هم می تواند رهاورد و مقتل یاران حسین (ع) باشد .
وقتی میگوییم کل یوم عاشورا، میتوان فهمید دهم مرداد ۶۲ هم میتواند عاشورا باشد چرا که هدف و مقدسات در هر دو زمان و هر دو مکان یکی است و همین هاست که پشت شیطان را می لرزاند.
پدرش بمانعلی بود و از بچه های طرقرود که مدتی در تهران سکونت داشتند.
علی اصغر ۱۷ تیر ۴١ در تهران به دنیا آمد و سه خواهر و دو برادر داشت.
او بعد از آمدن به اصفهان در این شهر دوران مدرسه را سپری کرد و بعد از گرفتن دیپلم مجدداً به تهران بازگشت و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در کنار کار اصلی اش، به هنر مینیاتوری که در آن تبحر داشت پرداخت.
به قدری مدیریتش خوب بود که قبل از گذشت دو دهه از عمرش فرمانده یکی از گردان های تیپ سید الشهدا شد و همان زمان در حاج عمران عراق روحش از کالبد زمینی رها گشت و آسمانش شد.
او رزم و جهاد را امتحانی الهی و سرنوشت ساز می دانست. او به حقیقت عزم سفر کرده بود و مرکب راهش را شهادت برگزید!
در وصیت نامه اش نوشت و تاکید کرد که رفتنش نه از روی احساس، بلکه از روی اخلاص بود و نه سیر شدن از دنیا بلکه در بریدن از دنیا بود. وقتی از زبان خودش میخوانی به همان کل ارض کربلا می رسی.
«حسین زمانه راه حسین ابن علی (ع) را پیش گرفته است، اگر کسی قلب خمینی (ره) را بشکند قلب قطب دایره امکان را شکسته است بنابراین لحظه ای هم از او جدا نشوید.»
نشست و با خودش خلوت کرد و این چنین :گفت می مانی یا می روی؟
دیگر اختیار دارد و میتواند انتخاب کند!
از یک طرف برایش لشگر فاجعه می آید و از سوی دیگر سپاه حسین (ع) و این دو در تلاقی شان خیلی چیزها را نشان می دهند اینها را بین خود و وجدانش مرور می کند. او لحظه ای در راهش تردید نداشت.
او آمده بود تا آسمانی شود و سرانجام بعد از شهادتریال پیکرش در گلزار شهدای طرقرود نطنز جاودانه شد.
روحش شاد.