داداله بنده بهمن، از اهالی آبادان بود.
خداوند سال ۱۳۳۰ پسری به او داد که به سبب عشق خانوادگی به اهلبیت، او را عبدالرضا نام نهادند.
عبدالرضا درس خوان بود و تا دیپلم را خواند
پس از اینکه دوره متوسطه را با تمام رساند به دلیل علاقه اش وارد نیروی هوابرد ارتش شد.
آن زمان ارتش رو در روی مردم بود و همین شد که عبدالرضا تصمیم خود را گرفت، پس از ارتش استعفا داد.
انقلاب اسلامی که شدت گرفت، به خدمت نظام در آمد و از آنجا که او مدتی نظامی بود، گروه ثوره را برای آموزش و سازماندهی زنان و مردان تشکیل داد. هم از لحاظ سیاسی وهم نظامی!
هرجا مشکلی پیش می آمد، رضا و گروهش پیشقراول بودند.
بیایید با خنجری آب دیده به جنگ یک مرد داغ دیده
که در ظلمت تنهایی نشسته ز بار غم دل خویشتن شکسته
این دو بیت مطلع یکی از اشعار رضا به نام خانه ی مرده است که در آن میتوان به عقایدش پی برد.
آری! رضا برای این مرز و بوم می خواست سعادت را رقم بزند.
ما هم خالصانه آمدیم تا زیارتش کنیم. رضا و دوستانش امام زمانی بودند و همه تلاششان زمینه سازی برای ظهور! تحت فرماندهی نایب امام زمان بود. او سرانجام در شب نیمه شعبان سال ۵٨، در جزیره ی مینو به ضرب گلوله منافقین به شهادت رسید .
روحش شاد.