شیخ علی در سال ۴٨ در رود آباد سمیرم در منزل علی بابا به دنیا آمد.
هشت کلاس که درس خواند، علوم دینی را لازم تر برای ادامه تحصیل دید و راهی حوزه علمیه شد.
شیخ علی سنش کم بود به همین دلیل نتوانست به جبهه برود.
اما رسالت اصلی اش که روشنگری و کمک به مناطق محروم شهرستان و کمک به جبهه ها بود را فراموش نکرد و تحت عنوان انجمن اسلامی فعالیت خود را ادامه داد.
به برادران، خواهران و مخصوصاً ،همسرش عشق می ورزید و از آنها طلب بخشش به دلیل همه کاستی ها کرد که این خود نشان می دهد، روح بلند و طبع لطیفش چقدر خدایی است.
به پدرش سفارش اکید داشت تا در زندگی بعد از او حامی همسرش باشد.
پدر، با تمام وجود، صحبت های فرزند را می شنود و به همسر جوان او می نگرد.
شیخ علی حقیقت شگفت آوری بود که دستی بر زمین داشت و با خون خود، بین غیب و شهادت پیوندی جاودانه زد تا از ظاهر زندگی، ملکوت را بجوید و با باطن در حجاب ناسوت محجوب شد.
از او آثار طراحی و شعری باقی مانده که مُهری بر آزادگی اش و هنرمندی اش است.
آری شهادت برای او در یک کلام، هدیه ای بهشتی برای حیات روی زمین بود.
او پرواز را به درستی آموخته بود. چون نمیخواست مرغ دست آموز باشد.
او آتشی به جان خود زد تا سرمای بی خبری بر او غلبه نکند.
شیخ علی، خدا را با استدلال دیگران نمی شناخت. ولی او در حقیقت، وصل خدا را یافته بود و سرانجام در ۶۶/۱۲/۲۳ در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه غرب کشور به آرزوی دیرینه اش رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای زادگاهش جاودانه شد.
روحش شاد.