اصالتاً اهل رهنان و پدرش کشاورز و دامدار بود.
پدرش سید علی، زندگی ساده ای برای خود و فرزندان مهیا کرده بود.
متولد سال ۴۶ بود و در تاریخ ۶۴/۱۱/۲۲ در فاو به شهادت رسید و در گلزار شهدای رهنان آرام گرفت.
از قدیم گفته اند قند را می شکنند تا از حلاوتش بهرمند شوند و هیزم را برای استفاده از آتشش! امثال سید حبیب اله نفس را شکستند تا به حقیقت محض برسند چرا که به قول شاعری:
آن عشق که در پرده بماند چه ارزد عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ
دوران ابتدایی را که درس خواند، آمد و شد کمک پدر در کشاورزی و دامداری!
پس از مدتی هم تحصیلاتش را در مدرسه شبانه از سر گرفت .
۱۷ ساله بود که به صف سپاهیان اسلام پیوست!
همرزمانش می گویند: در جبهه قبری حفر کرده بود و در آن می خوابید.
هشت ماه در جبهه حضور داشت و مرتبه آخر که آمد با چهره نورانی با دیگران روبرو شد. معرفت و حسن خلق صفت بارزش بود و به قول برادرش او که خود جزو محرومان بود کمک حالی بود برای محرومان دگر!
در وصیت نامه اش نوشته بود: «سخن این است! در قرآن آمده شما را به سختی هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت می آزماییم و بشارت از آنِ صابران است، هر چیز شما را رنج دهد آزمایش الهی است.»
او منتظر آینده بود و حال ، آینده از راه رسیده بود.
سید حبیب اله نوارنده ی نی بود و برای هنرمندان عرصه ی موسیقی الگویی به تمام معنا شد.
او آگاهانه راه حسین علیه السلام را که ادامه راه انبیاء بود، انتخاب کرد و فروغ خون حسین را راهنمای راه خود کرد . او برای دوستانش مثل یک شمع بود و مورد خطاب «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی» پروردگار شد.
آری درّ گرانبهایی بود برای او شهادت، که به هر کس ندادند.
روحش شاد.