خودت گفته ای این را: خودت گفته ای، باید روح را پرورش داد تا جان در امان باشد. و جان در امان باشد، تا جامعه پرورش یابد. و باید رفت، تا آرامش به دست آید. و این رفتن عاشقانه است.
در راه حق، تو وظیفه ی باطنی هم داری و آن هم فردیات و نماز و روزه و جهاد.
اینها را لابه لای صحبت هایت شنیدم، وقتی خانواده ات مصاحبه هایت را پیاده می کردند.
تو میخواستی ظاهرت با باطنت یکی شود. از همین رو از خانواده ات خواستی در غم از دست دادنت گریه نکنند! چرا که تو یک معامله ی دو سر برد کرده ای!
روحیه ات را وصف ناشدنی بیان کردی و با همین روحیه از مردم خواستی پشت جبهه را تقویت کنند.
آمده بودی تا کمک کنی به رزمندگان اسلام ! آری راه خود را یافته بودی و آمده بودی توشه ی روز مبادایت را فراهم آوری ! خیلی ها باید حرفهایت را بشنوند.
خیلی از مسئولان باید متن مصاحبه های یک جوان معرق کار و قالی باف را بشنوند ؛ آنجا که سفارششان می کند دنباله رو توطئه های دشمن نباشند.
پانزدهم خرداد ۴۳ به دنیا آمده بود. آرانی بود و فرزند حاج ماشاءا… .
۲۲ سال هم عمر از خدا گرفت و در ام الرصاص و در کربلای ۴ و در تاریخ ۶۵/١٠/۴ عطر شهادتش اروند را پر کرد. و پیکرش در امام زاده محمد هلال ابن على ( علیه السلام ) آران و بیدگل آرام گرفت .
او حسین بلندی آرانی بود.
روحش شاد…