روستا زاده بود و دلاور!
فرزند حاج یداله
پدر، او را حسینعلی نام نهاد!
از همان روز ۱۲ دیماه چهل و یک، این پسر عصای دست پدر و در آخر هم آبرویش شد!
مقطع ابتدایی را که سپری کرد به بازار کار رفت و در کنار کار، رشته هنریش که بازیگری بود را ادامه داد.
با شروع جنگ به عنوان راننده لودر و توسط جهاد به جبهه اعزام شد و سرانجام در سی امین روز بهار ۶٠ در آغوش شهادت آرام گرفت.
او دنیا را پر تلاطم و آکنده از مظاهر دروغین و فریبنده و امواج فساد می دانست و در وصیت نامه اش خدا را شکر کرده که رهبری مانند کشتی بان، مدیریت ما را بر عهده دارد و قبر و جسدش زبان گویای عظمت روحش است؛ خون او بود که به مسلسل ها غلبه کرد.
شهادت برای او افتخار جاودانی بود و حالا نوبت ماست که بازماندگان شهدای به خون خفته ایم تا از پای ننشینیم و راه او را ادامه دهیم.
فعالیتش فی سبیل الله بود و گوهر زیبای عمل را به عیار زخارف دنیا محک نزد.
آری او یک رزمنده بود.
حسینعلی جلالی سرانجام در سی امین روز دیماه شصت در اثر اصابت گلوله در آبادان و خط پدافندی به شهادت رسید.
روحش شاد.