گفته اند هنر سفارشی عین بی هنری است.
بازیگر نمایش در جنگ، بیش از اینکه یک آرتیست در نقش باشد، اهل جهاد است و مبارزه !
بهمن ایرانپور یکی از همین ها بود که در پنجمین روز فروردین ۴٣ در منزل اکبر آقا به دنیا آمد.
او با شعرش و اجرای نمایشش، جهاد فی سبیل ا… را عرصه ی بی همتای وصول به حق می دانست!
او جبهه را برای خود کربلایی میدانست و نمازش را به سان بُراقی که به معراج خواهد بردش !
او مرگ در خرمشهر را شهادت دید و شهید را شمع روشنایی .
هدفش بیت المقدس بود!
پدر مرحومش اهل کشاورزی بود و بهمن یار و یاور او !
درست است که کم سخن بود اما در عمل نشان داد پای کار انقلاب ایستاده است.
قبل از انقلاب در راهپیمایی ها و با پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج در مسجد، همه جوره پای انقلاب ایستاد.
بهمن هنرمند اهل دردی بود که معیار انسانیتش در همین درد نهفته بود.
او با سن کمش به نبرد با دشمن خارجی پرداخت. او وظیفه شرعی خود میدانست که از کشور اسلامی دفاع کند و همگان را سفارش کرده بود: بعد از حفظ نماز جمعه از پشت جبهه ها حمایت کنند.
او تندیس تمام قدی از آزادگی یک بسیحی بود و نور معنویتش از مسند بسیج !
او مسند خورشید بود؛ خانواده اش از او نور گرفته اند.
او سرو کوهستان را تسلیم ولایت نموده و در تبعیت از امامت سر خم کرده بود .
عجیب نیست او باطن عالم را دیده بود. دیده بود که راز جاودانه شدن رفتن است و او رفتن را برگزید و سرنجام یکم تیر ۶۱ در عملیات بیت المقدس در خرمشهر، جاودانه شد و پیکر مطهرش در گلستان شهدای مبارکه به خاک سپرده شد.
روحش شاد.